تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

گریه

<!--[if !vml]--><!--[endif]-->           

 

یک پسر کوچک ازمادرش پرسید چرا گریه میکنی

مادرپاسخ داد:چون من یک زن هستم

پسرک گفت:متوجه نمی شوم

مادراورا درآغوش گرفت وگفت هیچ وقت متوجه نمی شوی چون تو یک زن نیستی

بعدا پسرک روزی ازپدرش پرسید:چرا مادرگاهی گریه میکند

تنها پاسخی که پدرش داد این بود که:همه زنان بدون دلیل گریه می کنند

زمانی که پسرک بزرگ شد ازخدا پرسید:خدایا چرا زنان به آسانی گریه میکنند

خدا پاسخ داد:زمانی که من زن راخلق کردم نیازبود که اویک موجود خاص باشد

من شانه های اورا آنقدرقوی آفریدم تا بتواند بارهمه دنیا را به دوش بکشد

وآنقدر لطیف که جایگاهی برای آسایش عزیزانش باشد به او توانایی زندگی بخشیدن دادم به او آنقدر مهربانی دادم تا بی اعتنایی فرزندانش را تحمل کند به او قدرتی بخشیدم تا زمانی که همه ناامید می شونداو همچنان ادامه دهد به او محبتی آنچنان عمیق بخشیدم که همواره از خانواده اش محافظت کند حتی وقتی که بیماروخسته است

به او روحی وسیع اعطاکردم که فرزندانش را بی قیدوشرط دوست داشته باشد حتی وقتی که اورا نادیده می گیرند به او تحمل بخشیدم تا خطای همسرش را تحمل کندوببخشد وبدون چشمداشتی کناراوباقی بماندو درنهایت به او اشکهایی دادم تا هرزمانی که خواست جاری شوند

 

زیبایی یک زن به لباسی که او می پوشد وبه صورت اویا مدل موهایش نیست

زیبایی یک زن درچشمهایش نهفته است چشمهای اودریچه ای به سوی قلبش هستند

دریچه ای به سوی اشک هایی که تو نمی بینی وتمامی احساسات نهفته در قلب او هستند

نظرات 1 + ارسال نظر
ر.جنکی 1389/05/05 ساعت 00:11 http://fly.blogsky.com

سلام.
یاد مادرم افتادم. واقعا هر بار که یادم میره که مادرم چه فداکاری هایی کرده باید این مطلب رو بخونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد