نیمه شعبان بر همگی مبارک
چــشـــمی به گـــــلّه و دســــتی به نـــی لبـــک
هـــی ســـاخت،هـی نواخت،چوپان بانمک:
«مـــــجنون تــمـــام کـــرد ، مـــــــجـنون حرام شد
لـــــیلـــی! تــرو خــدا ! لیلی کـمک،کمک»
هی ساخت،هی نواخت،هی سوخت،هی گداخت
«فــــریـــــاد کـــن مرا ،ای درد مشـــــترک»
گــــــرد ســرش نگــــو ، گــــــرد ســرش نپـــــرس
هـــــی دور زد زمین ، هــــی چرخ زد فلک!
از دســـت هرچــه بـود، از دســـت هرچــه هــست
از دســــت پیـنه دار ، از دســــت بی نمـک
یــــکـــــــــهـو به گــلّــه زد ، یــک بــــره عـــجـیـــب
یــــــک میــــش نــانـجـیب،یک گـرگ تیزتــک
زد ، بـــرد،کــشـــت،خــورد ، چـــوپان ولـــی دریـــغ
هی گفت به «درک!» هی گفـت به «درک!»
چـــــــوپـان بـــی چــــــمـــــاق ، چوپان بـــاتـــلاق
نـــه «یـا عـــلی مــدد!»،نه ای «خدا کمک!»
او را کـتــک نـــزن ، ای «یا هـوالـــغــفور !»
او را فـلک نکـن ، ای «لاشـریــک لـک!»
او را نـــــــزن کـــــه مـــا ،مـــا نــیـــز بـــی خیــال
مــــــانــــیــز بـــه درک،مــــــانـــیـــز بــه درک!
رضاباباخانی
<!--[if !vml]--><!--[endif]-->
یک پسر کوچک ازمادرش پرسید چرا گریه میکنی
مادرپاسخ داد:چون من یک زن هستم
پسرک گفت:متوجه نمی شوم
مادراورا درآغوش گرفت وگفت هیچ وقت متوجه نمی شوی چون تو یک زن نیستی
بعدا پسرک روزی ازپدرش پرسید:چرا مادرگاهی گریه میکند
تنها پاسخی که پدرش داد این بود که:همه زنان بدون دلیل گریه می کنند
زمانی که پسرک بزرگ شد ازخدا پرسید:خدایا چرا زنان به آسانی گریه میکنند
خدا پاسخ داد:زمانی که من زن راخلق کردم نیازبود که اویک موجود خاص باشد
من شانه های اورا آنقدرقوی آفریدم تا بتواند بارهمه دنیا را به دوش بکشد
وآنقدر لطیف که جایگاهی برای آسایش عزیزانش باشد به او توانایی زندگی بخشیدن دادم به او آنقدر مهربانی دادم تا بی اعتنایی فرزندانش را تحمل کند به او قدرتی بخشیدم تا زمانی که همه ناامید می شونداو همچنان ادامه دهد به او محبتی آنچنان عمیق بخشیدم که همواره از خانواده اش محافظت کند حتی وقتی که بیماروخسته است
به او روحی وسیع اعطاکردم که فرزندانش را بی قیدوشرط دوست داشته باشد حتی وقتی که اورا نادیده می گیرند به او تحمل بخشیدم تا خطای همسرش را تحمل کندوببخشد وبدون چشمداشتی کناراوباقی بماندو درنهایت به او اشکهایی دادم تا هرزمانی که خواست جاری شوند
زیبایی یک زن به لباسی که او می پوشد وبه صورت اویا مدل موهایش نیست
زیبایی یک زن درچشمهایش نهفته است چشمهای اودریچه ای به سوی قلبش هستند
دریچه ای به سوی اشک هایی که تو نمی بینی وتمامی احساسات نهفته در قلب او هستند
۱ – افراد ی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران میکنند (مشاوره، راهنمایی و …)، از رسیدن به زندگی خود باز میمانند.
۲ – کسانی که میگویند “من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو میگویم” دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو مینمایند.
۳ – گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست میگوییم و دیگران اشتباه میکنند.
۴ – هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.
۵ – کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو میبرند در واقع لگد دیگران را به جان میخرند.
۶ – آنچه که در ظاهر هر شخص میبینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.
۷ – جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور میتوان از شر او جان سالم بدر برد.
۸ – ما از همان اول پدر و مادر زاده نشدهایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور میتوان پدر و مادر بود.
۹ – کلماتی که بر زبان جاری میگردند، قدرت خود را از ما گرفتهاند – از خود هیچ قدرتی ندارند.
۱۰ – افراد خردمند در سکوت به سر میبرند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند..
۱۱ – فرشته ها به زمین نمیآیند تا ببینند ما چه میکنیم بلکه میآیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.
۱۲ – هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمیخورد.
۱۳ – در واقع ما هیچچ چیز را کنترل نمیکنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.
۱۴ – هیچ کس نمیتواند ما را شاد کند جز خودمان. (اگر بخواهیم)
۱۵ – این یک اشتباه بزرگ است اگر از تجربیات خود درس نگیریم.
۱۶ – من هیچ چیز نمیدانم، به من بیاموزید؛ من هیچ چیز نمیشنوم، به من بگویید؛ من هیچ چیز نخواهم دید، به من نشان دهید – ما با هم پیروزیم.
۱۷ – پشیمانی از آن دسته چیزهایی است که ما به اشتباه آن را انتخاب میکنیم.
۱۸ – آنچه در قلب خود میپرورانیم، همان است که در زندگی ان دنیا در دستان خود داریم.
۱۹ – تنها به این دلیل که بذری را که کاشته ایم نمیبینیم، نمی توانیم بگوییم چیزی از اینجا بیرون نمیآید
انرژی تاریک یا قدرت ناشناخته فراکیهانی نظریه ای بود که پردازنده خود یعنی انیشتین را آماج فشارها و تهمتها قرار داد که آمیختن مسائل مذهبی در فیزیک یکی از ابتدائی ترین فرضیاتی است که در این مورد بخصوص به ذهن می رسد و کار به جائی می رسد که : اینشتین، ضدجاذبه را بزرگترین اشتباه خود میشمارد. اما به نظر میرسد که او با اضافه کردن یک نظریهی ضدجاذبه به فرضیهی نسبیت خود که آن را شرط فلسفهی انتظام گیتی میخوانند، کار درستی انجام داده است.
این شرط اضافه در فرضیهی نسبیت، به فضا یک خاصیت تدافعی نسبت میدهد به این معنا که فضا خودش را دفع میکند، گستردهتر میشود و هرچه سریعتر این روند افزایش گستردگی ادامه مییابد. اینشتین این عامل به ظاهر بیارزش را اضافه کرد چرا که تصور میشد جهان هستی ثابت است و بیحرکت. در نتیجه نیاز بود تا نیرویی وجود داشته باشد و قدرت کشش جاذبهیی زمین را بالانس و دچار تعادل کند که مواد موجود بر روی زمین، کوچک و کوچکتر نشوند.
اما در دههی ۱۹۲۰، ادوین هابل کشف کرد که جهان هستی خود به خود در حال گسترش و افزایش است. در نتیجه اینشتین نیز نظریهی "تعادل انتظامی گیتی" را به دلیل ترس، پس گرفت!
.
ادامه مطلب ...