تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

مجموعه اس ام اس های مخصوص ماه محرم

نوشته :رضاباباخانی 

 

 

 

- عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
2- منزلگه عشاق دل آگاه حسین است ، بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است ، از مردم گمراه جهان راه مجویید ، نزدیکترین راه به الله حسین است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
3 - با آب طلا نام حسین قاب کنید، با نام حسین یادی از آب کنید، خواهید که سر بلند و جاوید شوید، تا آخر عمر تکیه به ارباب کنید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
4 - علی یک دسته گل از یاس آورد
ز طوبی شاخه ی احساس آورد
میان باغی از گل های زهرا
خوشا ام البنین عباس آورد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
5 - دریچه ی عشق و عاشقی باز شود
دل ها همه آماده پرواز شود
بانوی محرم الحرام تو حسین
ایام عزا و غصه آغاز شود
السلام علیک یا ابا عبدالله

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
6 - قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضا ندارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
7 - پیر همه بود اگرچه او کودک بود
صبرش ز غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
( فرا رسیدن ایام ماه محرم را تسلیت می گوییم )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
8 - با نام حسین به سینه ها گل بزنید
از اشک به بارگاه او پل بزنید
گویید که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
التماس دعا، عزا دار امام حسین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
9 - هفتادو دو مجنون زلیلی شده عاقل
هفتادو دو فرهاد به شیرین شده واصل
هیهات که جان گیرد از آنها ملک الموت
جان دست حسین است نه بازیچه قاتل

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
10 - فرش بر رونق بازار حسین می نازد
عرش بر جلوه رخسار حسین می نازد
ابر بر اشک عزادار حسین می نازد
قبر شش گوشه به زوار حسین می نازد
کربلا هم به علمدار حسین می نازد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
11 - می گویید شیشه ها احساس ندارند. ولی هنگامی که با انگشت روی شیشه ی بخار گرفته نوشتم یا حسین آرام گریست ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
12 - آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
13 - نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
14 - عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
15 - امام سجاد (ع) : هر مؤمنی که بگرید بر قتل حسین (ع) به نحوی که اشک بر چهره اش جاری شود ، خداوند او را جاودانه در خانه ای از خانه های بهشت جا می دهد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
16 - دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله ، چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله . دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود ، صحنه جنگیدن عباس اکران میشود . آغاز ماه محرم را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض میکنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
17 - گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست ، علم فاطمه دست قلم عباس است . تسلیت باد فرا رسیدن محرم الحرام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
18 - ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
19 - السلام علیک یا اباعبدالله : دیباچه عشق و عاشقی باز شود ، دلها همه آماده پرواز شود ، با بوی محرم الحرام تو حسین ، ایام عزا و غصه آغاز شود . آغاز محرم حسینی را تسلیت عرض مینمایم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
20 - به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان ، به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان ، خدا داند که در بازار عشقت ، به جز جان هیچ کالایی ندارم یا حسین جان

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید

دوباره شور عاشوار به پا شد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته ...

یا حسین مظلوم ...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

السلام علیک یا ابا عبدالله ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کربلا لبریز عطر یاس شد. . . .نوبت جانبازی عباس شد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

 ایام عزا و غصه آغاز شود

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

 دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست . . . علم فاطمه دست قلم عباس است.

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فرشته‌ها از امشب صبوی غم می‌نوشن

 دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌پوشن

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باز محرم شدو دلها شکست              از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد            از عطش خاک کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت       دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم ولیلا همه در خون شدند          این چه غمی بود که دنیا شکست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 محرم ماه غم نیست ماه عشق است     محرم مَحرم درد حسین است

 

 

اس ام اس سخنان دکتر شریعتی ویژه محرم

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود ، اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کنند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی می گریند که آزاده زیست.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

. آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با گوشه چشمت صدساله بنایم رایکباره فروریخت

نوشته رضاباباخانی 

 

با گوشه چشمت صدساله بنایم رایکباره فروریخت

راه پرپیچ وخمی دارد عشق که به هر مویی از آن صد چین است قصه عشق سراسر تلخ است تلخی عشق ولی شیرین است هر که فرهاد شود در ره عشق همه کس در نظرش شیرین استتهمت کفر به عاشق نزنیدعاشقی پاکترین آیین است

من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدمهاست پس چرا این همه دلها تنهاست

ازباتوبودن دل برایم عادتی ساخت که هرگز بی تو بودن را باور ندارم

عادتم داده خیال تو که تنها نشوم یاد من هم نکنی باز به یادت هستم

روز مرگم هر که شیون کند از دور وبرم دور کنید همه را مست وخراب از می انگور کنیدمرد غسال مرا سخت شرابش بدهیدمست مست از همه جا حال خرابش بدهید بر مزارم مگذارید بیاید واعظ پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ جای تلقین بالای سرم دف بزنید شاهدی رقص کند جمله شما دست بزنید روز مرگم وسط سینه من چاک کنید اندرون دل من یک قلم تاک زنید روی قبرم بنویسید وفادار برفت آن جگر سوخته خسته از این دار برفت

ستاره بختتان بالا سپیده صبحتان تابناک سایه عمرتان بلند ساز زندگیتان کوک سرزمین دلتان سبز خیلی دوستت دارم

هر که عاشق شد منت از صد یار میباید کشیدبهر یک گل منت از صد خار میباید کشید من به مرگم راضیم اما نمیاید اجل بخت بد بین از اجل هم ناز میباید کشید

من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی که منو و تورو بشونه واسه گفتن خوبی

دوست دارم شمع باشم گوشه ای تنها بشینم از غم نامردمیها از غم فردا بسوزم

سر به روی شانه های مهربانت میگذارم عقده دل می گشایم از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم

گفتگو با خدا با دو زبان ...فارسی و انگلیسی...

نوشته رضاباباخانی 

 

Interview with god

گفتگو با خدا

I dreamed I had an Interview with god

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .

So you would like to Interview me? "God asked."

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

If you have the time "I said"

گفتم : اگر وقت داشته باشید .

God smiled

خدا لبخند زد

My time is eternity

وقت من ابدی است .

What questions do you have in mind for me?

چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

What surprises you most about humankind?

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

Go answered ….

خدا پاسخ داد ...

That they get bored with childhood.

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .

They rush to grow up and then long to be children again.

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .

That they lose their health to make money

این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.

And then lose their money to restore their health.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .

By thinking anxiously about the future. That

این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .

They forget the present.

زمان حال فراموش شان می شود .

Such that they live in neither the present nor the future.

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .

That they live as if they will never die.

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .

And die as if they had never lived.

و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

God's hand took mine and we were silent for a while.

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .

And then I asked

بعد پرسیدم ...

As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?

به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

God replied with a smile.

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .

To learn they cannot make anyone love them.

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .

What they can do is let themselves be loved.

اما می توان محبوب دیگران شد .

learn that it is not good to compare themselves to others.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .

To learn that a rich person is not one who has the most.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .

But is one who needs the least.

بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.

یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .

And it takes many years to heal them.

و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .

To learn to forgive by practicing forgiveness.

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .

To learn that there are persons who love them dearly.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .

But simply do not know how to express or show their feelings.

اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .

To learn that two people can look at the same thing and see it differently.

یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.

یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .

They must forgive themselves.

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .

And to learn that I am here.

و یاد بگیرن که من اینجا هستم .

Always

همیشه

متن سنگ قب افراد مشهور دنیا

متن سنگ نوشته قبر افراد مشهور

متن سنگ قبر پروین اعتصامی


آنکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد


من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من م
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


متن سنگ قبر کوروش کبیر


ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر


متن سنگ قبر فریدون مشیری


سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین


متن سنگ قبر بابک بیات


سکوت سرشار از ناگفته هاست


متن سنگ قبر خسرو شکیبایی


در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد


متن سنگ قبر حافظ


بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود


متن سنگ قبر شاپور


قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست......


متن سنگ قبر سهراب سپهری


به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


متن سنگ قبر منوچهر نوذری


زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی


متن سنگ قبر وینستون چرچیل


من برای ملاقات با خالقم آماده ام
اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست


متن سنگ قبر اسکندر مقدونی


اکنون گور او را بس است

آنکه جهان اورا کافی نبود


متن سنگ قبر نیوتن


ظبیعت وقوانین طبیعت در تاریکی نهان بود
خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید.....
وهمه روشن شد


متن سنگ قبر لودولف کولن(ریاضی دان)


3.141562353589793238462633862279088


متن سنگ قبر فرانک سیناترا(بازیگر و خواننده)


بهترین ها هنوز در راهند....
انسانهای بزرگ واقعا" بزرگند


متن سنگ قبر ویرجینیا وولف(نویسنده)


در برابرت خود را پر میکنم از فرار نکردن
ای مرگ

 

گله ی یار دل آزار

گلهء یار دل آزار

 

 

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا

خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا

التفاتی به اسیران بلا نیست ترا

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا

با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا

 

فارغ از عاشق غمناک نمی باید بود

جان من اینهمه بی باک نمی باید بود

 

 

همچو گل چند به روی همه خندان باشی

همره غیر به گلگشت گلستان باشی

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی

زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی

جمع با جمع نباشند و پریشان باشی

یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

 

ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد

به جفا سازد و صد جور برای تو کشد

 

 

شب به کاشانه اغیار نمی باید بود

غیر را شمع شب تار نمی باید بود

همه جا با همه کس یار نمی باید بود

یار اغیار دل آزار نمی باید بود

تشنه خون من زار نمی باید بود

تا به این مرتبه خونخوار نمی باید بود

 

من اگر کشته شوم باعث بد نامی توست

موجب شهرت بی باکی و خود کامی توست

 

 

دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد

جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد

آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد

هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد

این ستمها دگری با من بیمار نکرد

هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد

 

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

مردم؛ آزار مکش از پی آزردن من

 

 

جان من سنگدلی؛ دل به تو دادن غلط است

بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

چشم امید به روی تو گشادن غلط است

روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

رفتن اولاست ز کوی تو ستادن غلط است

جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

 

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد

چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

 

 

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست

عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

از غمت سر به گزیبانم و تدبیری نیست

خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست

چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست

 

شرح درماندگی خود به که تقریر کنم

عاجزم چارهء من چیست چه تدبیر کنم

 

 

نخل نو خییز گستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی؛ سرو روان بسیار است

جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است

با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است

نه که غیر از تو جوان نیست جوان بسیار است

 

دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند

قصد آزردن یاران موافق نکند

 

 

مدتی شد که در آزارم و میدانی تو

به کمند تو گرفتارم و میدانی تو

از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو

داغ عشق تئ به جان دارم و میدانی تو

خون دل از مژه میبارم و میدانی تو

از غم عشق تو چنین زارم و میدانی تو

 

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز

از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز

 

 

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه ای گیرم و من بعد نیایم سویت

نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت

سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

 

بشنو پند و مکن قصد دل آزردهء خویش

ور نه بسیار پشیمان شوی از کردهء خویش

 

 

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم

از سر کوی تو خود کام به ناکام روم

صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم

از پیت آیم و با من نشوی رام روم

دور دور از تو من تیره سرانجام روم

نبود زَِهره که همراه تو یک گام روم

 

کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد

جان من این روشی نیست که نیکو باشد

 

 

از چه با من نشوی یار چه می پرهیزی

یار شو با من بیمار چه می پرهیزی

چیست مانع زمن زار چه می پرهیزی

بگشا لعل شکر بار چه می پرهیزی

حرف زن ای بت خونخوار چه می پرهیزی

نه حدیثی کنی اظهار چه می پرهیزی

 

که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن

چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن

 

 

درد من کشتهء شمشیر بلا میداند

سوز من سوختهء داغ جفا میداند

مسکنم ساکن صحرای فنا میداند

همه کس حال من بی سر و پا میداند

پاکبازم همه کس طور مرا میداند

عاشقی همچو منت نیست خدا میداند

 

چاره من کن مگذار که بیچاره شوم

سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم

 

 

از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت

چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت

تا نظر می کنی از پیش خواهم رفت

گر نرفتم ز درت شام؛ سحر خواهم رفت

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت

نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت

 

از جفای تو من زار چو رفتم رفتم

لطف کن که این بار چو رفتم رفتم

 

 

چند در کوی تو با خاک برابر باشم

چند پا مال جفای تو ستمگر باشم

چند پیش تو به قدر از همه کمتر باشم

از تو چند ای بت بد کیش مکدر باشم

می روم تا به سجود بت دیگر باشم

بار اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم

 

خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی

طاقتم نیست از این بیش تحمٌل تا کی

 

 

سبزهء دامن نسرین ترا بنده شوم

ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم

چین و ابرو زدن کین ترا بنده شوم

گره ابروی پرچین ترا بنده شوم

حرف ناگفتن و تکمین ترا بنده شوم

طرز محبوبی و آیین ترا بنده شوم

 

الله الله؛ ز که این قاعده اندوخته ای

کیست استاد تو اینها ز که آموخته ای

 

 

اینهمه جور که من از پی هم می بینم

زود خود را به سر کوی عدم می بینم

دیگران راحت و من اینهمه غم میبینم

همه کس خرم و من درد الم می بینم

لطف بسیار طمع دارم و کم می بینم

هستم آزرده و بسیار ستم می بینم

 

خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر

حرف آرده درشتانه بود خرده مگیر

 

 

آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم

از تو قطع طمع و لطف و عنایت نکنم

پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم

همه جا قصهء درد تو روایت نکنم

دیگر این قصهء بی حد و نهایت نکنم

خویش را شهرهء هر شهر و ولایت نکنم

 

 

خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است

سوی تو گوشهء چشمی ز تو گاهی سهل است  

شعر از رضاباباخانی