تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

حالمان خوب بود امروز به واسطه... (هجو تا طنز)

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور  

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 

 

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن  

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور 

  

 

یخ و گل

 

 

تقصیر من نیست که! حضرت حافظ فرمودن بهم! برید با ایشون دعوا بفرمائید 

راستی فردا در مورد یه ورزشکار بزرگ و قدرتمند و ... باهاتون می حرفم. البته در گوشی. الان که بشدت خسته هستم! 

کلی هم لعیا بانو دعوایمان فرموده که از وب و نت و این حرفها دست برداریم. الناز بانو هم خواستار تغییرات گسترده در اینجانب شده اند. جمعه هم در دبیرستان عصمت امتحان تعیین سطح داریم. خدا به دادمان برسد با این همه مشغله!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

** این آهنگ رو وقتی مبین (پسردایی کوچولوم که بهم میگه آبجی) 4 سالش بود یادش داده بودم حفظش کرده بود. خیلی دوسش دارم. هم مبین رو هم این آهنگ رو...........   

-- آهنگش بعضی وقتا نمی خونه. نمی دونم مشکل از کجاست. به بزرگی خودتون ببخشایید...

مواظب گل وجودتون باشید.

عید فطر مبارک

پیشاپیش عید سعید فطر را به تمامی همشهریان عزیز و هم وطنان با مرام تبریک میگم

جزیره

 
 
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
در آخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.
دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد،
تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»،
تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،
تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،
تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»،
تو گفتی «من نمی‌توان مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»،
تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»،
تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»،
تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»،
تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»،
تو گفتی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،
تو گفتی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»،

به دردت خو گرفتم ،نیستم در بند درمانت...

اگر می شد که چشمم نیز همراه خیالم همسفر باشد

یقینم از دروغین بودن تو می شد از این بیشتر باشد

تو را آنگونه که می خواستم می دیدم اما اشتباه این بود،

که من می خواستم این " تو" برایم تا همیشه بال و پر باشد

تو رقص نور بودی ، طرحی از آتش ، دروغی سرد . اما من

به میلی کودکانه خواستم این وهم رقصان شعله ور باشد

دروغ مهربان ! با چشم های باز بسته دوستت دارم

و فرقی هم ندارد زندگی تاریک یا تاریکتر باشد

به حال آن درخت مرده ای که ایستاده بی عبور از فصل

چه فرقی می کند بر ساقه اش بارانٍٍِ باران یا تبر باشد