تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

آل احمد و شریعتی

امروز، یعنی دوم آذر، زادروز جلال آل احمد است. ذکر خیرشان دیروز در همین وبلاگ گذشت و از قیمت و حرمت قلم نزد حضرتش، چیزکی مذکور افتاد. اما جالب اینکه از قضای روزگار، دوم آذر، زادروز دکتر علی شریعتی نیز هست. و ما این را تصادفاْ دیشب فهمیدیم. دیدیم حیف است اگر از این تقارن معنادار به بی خیالی بگذریم. سوژه ایست که به هر حال دست داده است و شایسته است، اگر وقتی صرفش کنیم. این بود که ناپرهیزی کردیم و برای اولین بار (طی این دو سه ماهی که وبلاگداری می کنیم) دو روز پیاپی مطلب انداختیم در فضای مجازی. 

از خودمان البته حرفی نداریم. این کامنت را می سپاریم به حضرت شریعتی و می نشینیم پای صحبتش. جلال را در آینه ایشان می نگریم و دلیل تعلق عاطفی  او به جلال، و اشتراکات معرفتی شان را از زبان خودشان، باز می شنویم:  

  

 

«بعد  از مرگ جلال آل احمد، در سه سال پیش، من این حالت روحی خاص را پیدا کردم که هنوز روحم از عزای او بیرون نیامده؛ کسی که به سراغ ما آمد اما زود رفت. کسی که در قله عمرش ناگهان به سراغ مردم آمد، ناگهان به سراغ ایمان ما آمد، ناگهان به سراغ آنچه مردم همواره در آن بودند و روشنفکران همواره از آن می گریختند، آمد. جرات کرد و به سراغ ما آمد؛ جرات کرد و این جراتش برای ما ارزش دارد. از اینکه به کهنه گرایی، به امل بودن و به قدیمی بودن متهمش کنند، نترسید...

...نبوغ هامان، ارزش های فکریمان، قلم هامان، هنرمندهامان، نویسنده هامان، کسانی که دنیا را می شناسند، تمدن ها را می شناسند، ارزش ها را می شناسند، و با جامعه و زمان آشنایی دارند، به عنوان تجدد مآبی از این فرهنگ دور شده اند، یا بیگانه شده اند، یا فرهنگ را آنچنانکه قشر منحط می فهمد، فهمیده اند؛ بنابراین کنارش گذاشته اند. و جلال از آن قطب به سوی مردم، به سوی ایمان ما، به سوی مذهب ما آمد. هنوز دو سه قدم  بیشتر برنداشته بود، اما قدم هایی بود بسیار تکان دهنده، طلیعه چیز تازه ای، طلیعه عنوان طرح تازه ای بود. این چیز تازه برگشتن روشنفکر بود به میان مردم، «به راستی»...

ادامه مطلب ...