تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

عید

  

بهار آمد.....با یا مقلب القلوب.... با هزاران شوق.... با صدای دهل نوروز....با هفت سین.... با 

شکوفه باران طبیعت... با مهربانی....  

با پول زبان بسته ی بابا ....! و شوق بی پایان خرید مامان....! D :

با همهمه ی دستفروش ها....ترافیک پیاده روها 

با آجیل و شیرینی و شکلات و صف میوه های با نرخ مصوب! 

با لباس نو... 

عید دلنشین در دنیای پرگذر امروز نیز آمد و با تمام شیرینیش 88 را به کنج ماضی فرستاد.... 

تمام دقایق معصومی که حس غریبی داشت.... اما حس قریب من!، تنها هلهله و همهمه ی نام 

توست.... من بیادت بودم پای هفت سین.. پای یا مقلب القلوب...  

من چشم براه قاصدک هستم که برایم عیدی بیاورد.. از جانب تو...برایم وصف کند شکوفه ریزِ 

لبخند تو را... 

من 89 را با تو آغاز کردم