تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

تنها

رنگ های سیاه و خاکستری را گویی بر آسمان پاشیده اند ،اسمان هم حال عچیبی دارد .در حالی که در دستانم سیب سرخی است ،چشمانم را بسته ام و سفرنامه فروغ به ایتالیا را گوش می دهم قسمت دهم می باشد و حالا فروغ در کنار دریا هست ،با تعدادی بچه همبازی شده است برای اون هم دنیای بچه ها پر از معصومیت و پاکی است .دلم برای کودکی هایم تنگ شده است ،این روزهایم پر است از سوال ؟دارم به این تنیجه می رسم که نمی شود در این دنیا خیلی هم صادقانه زندگی کرد به همان اندازه که انسانتر می شوی به همان اندازه هم تنهاتر، نمی شود از چاشنی چاپلوسی، دروغ، تهمت، تمسخر استفاده نکرد این روزها هر چند که از این چاشنی ها کمتر استفاده می کنم روز به روز تنهاتر می شوم ولی من عاشق این تنهایی هستم عاشق اینکه خودم باشم برای هیچ چیز و هیچ کس نقش بازی نمی کنم ،این روزها دیگران این را به مغرور بودنم نسبت می دهند ،ولی یه اعتراف همیشه از این صفت بی نهایت متنفر بودم حس می کنم اولین صفتی است که انسان را به نابودی می کشد،هیچ دلیلی نمی بینم برای توضیح به دیگران چون یاد گرفتم که در این زندگی تنها اندک چیزهایی برایم مهم باشند.
نظرات 4 + ارسال نظر

سلام..
آپ هستم ...(موجود غیر قابل شناسایی)
اونم چه آپی شاید همه شاکی بشن ..ولی قول داده بودم این مقاله رو بذارم رو وبم..منتظر حضور آتیشی شما هستم...
بعدا حتما میام این مطلبو میخونم

احسنت ...
اگه اینها طرز قکرت باشه و عملیشون کنی میدونی بهت چی میشه گفت ؟؟
آزاده ... آدم آزاد با آزاد خیلی فرق میکنه ...شاید آدم آزاد رو به بی بند و بار تعبیر کنیم ولی آزاده کسیه که با تغییر محیط رنگش عوض نمیشه اعتقاداتشو به مفت کنار نمیزاره و ...و این خیلی ارزشمنده
دمت گرم ..خداییش حال کردم
خیلی مردی

سلام .
آپ خیلی قوی داشتی

سلام خوبید؟چرا دیگه به من سر نمیزندی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد