تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

از دوستی هایتان

مسئله این است که دیگران انگار فراموش کرده­اند یا هیچ­وقت ندانسته­اند که من نیز می­رنجم، که درون من نیز احساسی هست به نام غرور، عزت نفس –یا هر چه می­نامیدش- که می­شکند، فرو می­ریزد. شاید بگویید تقصیر خودم است، اما... من انتخاب نکردم که این­گونه باشم. من انتخاب نکردم که نتوانم عصبانی شوم، داد بکشم یا اشتباهات کرده و نکرده دیگران را توی صورتشان فریاد کنم. من حتی سعی هم کردم... نشد. کمی که بزرگ می­شوی و از گوشه امنت بیرون می­آیی تازه می­بینی می­شود کسانی که پشتشان ایستاده­ای از پشت خنجر زنند؛ می­شود آنهایی که بی­دریغ دوستشان داشتی... هیچ­وقت میان این همه آدمی که می­شناسم، این­گونه تنها نبوده­ام.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد