تنها

تنها تمام وجودم

تنها

تنها تمام وجودم

برای تمام آنها که ندانستند


به نام او

چقدر بد است که تو ندانی که باید می دانستی و چه ساده مسیرهای زندگیت چون ارابه ای سرگردان در چهار راه هایی بی پایان تغییر می کند و در طول مسیر تو فقط سر را به نشان تاسف  تکان میدهی.لب را میگزی و تئوری  بی مفهوم" قسمت این بود" را مرور میکنی بی آنکه شجاعت از دست رفته ات را باور کنی.باور کنی که امروز، امروز است و کسی برای قهرمان بازی های گذشته ات تره هم خرد نمی کند.چرا که او هم مانند تو نمیداند.تو بخوان"می داند اما باور نمی کند".جبر یا اختیار را بهتر از علم یا ثروت میدانی و چه نیک می پنداری چرا که واقعا سوالی اساسی تر بود.


پشت پرده دنیای ما


چرا مردم ما انقدر عصبی هستن؟دقت کردید؟توی اتوبوس توی پیاده رو توی بازار و . . . همه منتظر کوچکترین بهانه، تا بتازن به طرف مقابل.کسی مفهوم عذر خواهی رو بلد نیست.خیابان ها پراست از بروسلی های جدید که با دستهای باز راه میروند و چشم میدوزند به چشم نفر روبرو. استادیوم رفتیم برای دیدن فوتبال در طول رفت و برگشت 80 تا درگیری پیش اومد.من واقعا نگرانم.فحش فحش فحش،،، نقل  و نبات است انگار.همه حق دارند.هیچکس مقصر نیست.همه آمادگی دارند تا 36 ساعت با تو بحث کنند و به اشتباهات احمقانه خودشون اعتراف نکنن.بیچاره اون استثنا هایی که توی این جامعه هستند.تک و توک کسایی که سعی دارند احترام بزارن،عذرخواهی کنن وقتی اشتباه میکنن،مودب باشند...همچین آدمای نازنینی هم هستن و چه فشاری که به روح و روانشان وارد نمی شود.من واقعا نگرانم...

کجایید ..

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه ی دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید


یک بار از این خانه بر این بام برآیید
 ده بار از آن راه بدان خانه برفتید

از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
آن خانه لطیفت نشان ها بگفتید

یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید ..

شعر از ( مولانا )

علی(ع)






سرسلسله ی نطع وجود است، علی



بر لشگر حق شیـــرِ جنودست، علــی



اوصاف علی: صــادر اول، رق منشــور



بر نطق جهان روح سکوت است،علـی




*    *    *



دلا هــر دم به ذکــر "یــا علــی" میـــر



کــه بــیــمـاریِّ دل را هست اکسیــــر



بنـــال هر دم به اشکــــــانِ سرازیــــر



"علی" شیر و "علی" پیر و "علی" میر



بی تو

  بی خیال  من   شدی    ازم    گذشتی

رفتی  و  تنها  شدم   بی  تو   شکستم 

 

 

                           حالا  اینجا  غم  نشسته  توی    سینم

کاش بدونی، عزیزم  بی تو می میرم  

 

  

                       تموم زندگی من اون چشمای پاک تو بود

همه ی امید قلبم برق  تو، نگاه  تو بود  

 

 

                       رنگ چشمای قشنگت هرگز ازیادم نمیره

لحظه های باتو بودن توی یادم جا میمونه 

  

 

                       بیتو بودن یه جوری منوکرده یک دیوونه

بدون وجود سبزت زندگیم شده، ویرونه 

 

 

                        چرا رفتی بدون من یه سوال بی جوابه

چه جوری بمونم بی تو پر حس  التهابه 

 

 

                         هر چی باشه با قلب سنگیت دیگه رفتی

آرزوی دیدنت رو از وجود من گرفتی.